دل نوشته...

زهمه دست کشیدم که تو باشی همه ام.

زهمه دست کشیدم که تو باشی همه ام.


۱ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است

۱۸:۰۴۱۶
دی

به نام نقش بند صفحه ی خاک              عذار افروز مهرویان افلاک

عبیر آمیز انفاس بهاری                    زبور آموز کبک کوهساری

گهر بخشنده ی ابر تتق بند               زر افشاننده ی صبح شکر خند

خداوندی که ذاتش خلل نیست            جهانداری که در ملکش علل نیست

نه در ایوان قربش وهم را بار              نه با چون و چرایش فهم را کار

کسی با او نه و او با همه کس              نماند هیچکس او ماند و بس

نهد در نار نور و مهره در مار              دهد از نیش، نوش و خیری از خار

کند روشن به نرگس چشم مستان         نهد زرین قدح در صحن بستان

کسی ماهیت ذاتش نداند                  که کس با او و او با کس نماند

قدیمی کاولش را ابتدا نیست               کریمی کآخرش را انتها نیست

قمر را روشنایی نامه داده                  عطارد را دوات و خامه داده

یتیمی را حبیب خویش خوانده             ز ادنایش به او ادنی رسانده


*************************************************


سلام، سلامی به پهنای افق...

اهل گزافه گویی نیستم وبه اصل موضوع می پردازم .


به این جمله اعتقاد تام دارم :سخنی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.


تمام هدف در این وبلاگ رواج موج مثبت اندیشی به زندگی است زیرا در این دوره از زندگی به تنها چیزی که کم تر بها داده می شود زندگی به معنای واقعی آن است.

واز داستان پرداز بزرگ ومتعا لی هستی این در خواست رو دارم که به زندگی همه مان عشق ومحبت را هم چون رنگ بر بوم نقاشی درونمان ترسیم کند.


به امید فردایی بهتر برای ایران عزیز



مهران اصانلو


مهران اصانلو